Monday, November 25, 2013

این روز ها می گذرد

سال جدید هم شروع شد و دانشجوهای جدید الورود هم دیروز اومدن برای ثبت نام ظاهرا امسال کلاس های هر گروه دو برابر شده چون تعداد دانشجو های جدید الورود خیلی زیاد شده. مشغول خوندن زبان هستم بیشتر روی vocabulary تافل و listening  تمرکز کردم امیدوارم هر چه زود تر به شیب رئ به پایین برسم. از طرف دیکه مقاله ی جدید رو که برای ویرایش فرستادم برگشته و کم کم کار ترجمه رو شروع می کنم احتمالا این اخرین مقاله ایه که با مدرک مستر می نویسم. 

ظاهرا دیروز یه مستر ریاضی جدید استخدام کردن هم اتاقی بزرگوار که رئیس مدیریت کالج هم هست این رو وسط حرفاش گفت. بیشتر منظورش این بود که به فکر سال ایندت باش دیگه قرارداد تجدید نمیکنیم. البته چیز غیر قابل انتظاری هم نبود.  

جدیدا تا ساعت پنج بعد از ظهر کتابخونه میمونم  تا اون موقع مشغول زبانم به امید اینکه سریع تر بتونم تافل و جی ارای رو بگیرم. همون جا هم قهوه و چاییمو  میخورم. وزنم جدیدا خیلی بالا رفته البته از زیاد خوردن نیست از فعالیت کمه به همین دلیل شبها فقط یه لیوان شیر و سیب میخورم.

اوضاع ارومه ولی بروفق مرادم نیست با وجود درامد خوب ؛ نبود اینده ی روشن تا حدی احساس نا امنی بهم میده. از طرف دیگه سن و سال داره کم کم بالا میره ..