Tuesday, June 18, 2013

کارنامه یک ساله


مثل هر روز در یکی از اتاق های کتابخانه که مانند اغلب اوقات خالی از هر گونه جنبده ای است نشسته ام  مطابق هر روز دمای اتاق رو به زیر صفر رسانیده و تقریبا یک ساعت و نیمی را بروی اخرین مقاله ام کار کردم. در واقع کارهای اصلی ان تمام شده چند روزی بیشتر میهمان من نخواهد بود. الان رفتم و از کافه تریا یک نسکافه گرفتم  و میخواهم چند خطی بنویسم و استراحت کنم . خود به خود افکارم درگیرتجزیه و تحلیل این یک 9 ماهی که گذشت می شوند. می توانم بگویم در کل از خودم راضی هستم راسیتش کمی هم احساس  غرور می کنم چند تا مقاله و یک کار خوب ( گرچه هیچ ضمانتی برای ادامه و تمدید قرار داد وجود ندارد) ان هم در این اوضاع و احوال . در کل خودم رو مثبت ارزیابی می کنم  ظاهرا به خوبی می توانم از عهده ی مسئولیت های زندگی و کاری بر بیام. نمی دانم از شانس بود یا از عرضه ی من اخه راستش من بیشتر از شش ماه بعد از فارغ التحصیلی خودم بیکار نبودم در واقع ان شش ماه هم بیکار نبودم و سرگرم خواندن زبان انگلیسی و تهیه ی مقالات پایان نامه و سابمیت کردنشان بودم. اولین مقاله در یکی از مجلات خوب امریکای اکسپت شد (البته با در نظر گرفتن اینکه کار در حد فوق لیسانس بود) دومی در کانادا در ژورنالی با ایمپکت فلکتور 4.62 و سومی هم برای یه ژورنال عربی فرستاده ام (که البته من رو نموده اند تا حالا  چون دو بار برای ریوایز پس فرستادن و بهانه های عجیب و غریب میگیرن). از طرفی دیگر پیدا کردن این کار و خارج شدن من از ایران در این شرایط بد اقتصادی و اجتماعی همزمان بود. کمی غربت و کمی هم حس بد آوارگی هم داشت که خیلی زود از یاد رفت. البته این نکته رو هم بگم که هیچ وقت ایران رو وطن خودم ندونسته ام به نظر من وطن انسان ان جایست که ...


یک خبر خوب دیگر مال دو روز پیش بود ادیتور یک ژورنال کانادای ایمیل و زده و فرموده بودند که از فلان مقاله بنده خوششان امده وبنده را در کار خود متخصص دانسته ( و کلی من را شرمنده نمودند) خواسته بودند که با انها همکاری کنم چه در ضمیه ی مقالات و چه در ضمینه ی داوری. به هر حال احساس خوبی به ادم دست می دهد اخر خود را چیزی بیشتر از یک مشت  انسان دزد و دروغ گو  می بیند که در ایران تقریبا همه کاره اند و ما بیکاره. خوب تا اینجا بس است من باید بروم رو نتیجه گیری مقاله کار کنم.

No comments:

Post a Comment