Thursday, June 20, 2013

حال گیری

به هر حال اون اتفاقی که منتظرش بودم افتاد رفتم دانشگاه و دیدم همه دارن بهم پارس می کنن . به هر حال قبلا امادگیشو داشتم خودم رو کنترل کردم با وجود اینکه  در مورد اون مساله ی بخصوص  قانونا حق با من بود نه با اونا به هر حال دست اینجا کوتاه از همه چی ...

 بعد تموم شدن واق واق همکاران و روسای گرامی مثل هر روز رفتم کتابخونه ولی متاسفانه از شدت اعصاب خوردی نتونستم هیچ کاری بکنم  چند ساعتی وب گردی کردم و برگشتم خوابگاه.  با وجود ممنوع بودن ورود مشربات الکلی به داخل خوابگاه از حرصم سر راه چند تای ابجو گرفتم همچنین یه سری هم رفتم سوپر مارکتی که همیشه میرم  و از سر اعصاب خوردی یه عالمه چیز بی مصرف خریدم و بعدش برگشتم خوابگاه. در کل روز خیلی عنی بود خیلی دوست دارم سریعتر مدارک زبانمو بگیرم و برای امریکا اقدام کنم .
  
از ماجرای امروز چند تا نکته ی ورزشی گرفتم
یک : جون مادرتون اگه برای کار و زندگی بهتر قصد مهاجرت دارین یه کشور  پدر مادر دار رو انتخاب کنید که اگه کسی رید به حقتون قانون حمایتتون کنه (البته انتخاب من موقتیه).
دو : نوشتن تو این بلاگ تا حد زیادی ارومم می کنه و این یه نکته ی خوبیه.
سه : عمری اینجا دیگه به چیزی اعتراض کنم این چند روزه به اندازه ی کافی ریدن به هیکلم.  
چهارم : از همه مهم تر این بود که به این نتیجه رسیدم که جدی جدی زبان رو خیلی جدی تر از پیش بخونم.

جاتون خالی امروز از سوپر مارکت یه بسته همبرگر عالی گرفتم که برای شام با یکی از همکارانِ خوابگاهی که واقعا انسان گلی تشریف دارن زدیم به رگ. همچنین ابجوهار و در یخچال چیدم که خنک بشوند دیگر اینکه درحال حاضر پس مانده ی غذا ها در کف اتاق ول تشریف دارند ولی کو انرژی و انگیزه . همچنین تقریبا نیم ساعتیه که تصمیم گرفتم برای خودم یه قهوه بریزم ولی این تصمیم رو عملی نکردم و نمیدونم کی عملی میشه.

مدتیه که به این مساله دارم فکر می کنم که داشتن یک ماشین چقدر میتونه زندگی یه ادم رو تغیر بده مخصوصا برای من و با در نظر گرفتن هزینه بالای رفت و امد وتاکسیِ اینجا. تصمیم گرفته ام اگر سگ های محترم برای سال آینده بنده رو با اردنگی ننداختن بیرون و قرار داد رو تجدید کردن حتما یه ماشین تهیه کنم هم از هزینه تاکسی و رفت و امد کلی کم میشه و هم اینکه دو روز تعطیل رو میشه یه نمیچه سفری رفت . باور بفرمائید مدت های مدیدی است که اینجانب دارم برای یه ماهیگیریِ کوچولو له له میزنم ( اونم  با در نظر گرفتن اینکه اینجا با دریاچه یه ساعت  فاصله داره)  و یا همین امروزِ آلتی تناسلی مردانه اگه یه ماشینِ کوفتی داشتم میرفتم یه جایی هوایی عوض میکردم  دیگر اینقدر حرص نمی خوردم. البته همه ی اینها در صورتی است که اینجانب رو اخراج نفرمایند و تجدید قرار داد بفرمایند.


 احتمالا 10-15 روز اینده سفری به ایران خواهم کرد البته قبل از ان باید کارت اقامتم را به مدت شش ماه دیگر تمدید کنم . این هم دردسر های خاص خودش را دارد ولی به نظرم 4-5 روزه تمام می شود. اگر کمی شانس بیاورم تعطیلات دو ماهه ی تابستای همراه با حقوق شامل من هم می شود ماه 7 و 8 را ایران می مانم ماه 9 باید برگردم برای کارهای تجدید قرار داد و...
برنامه ی خاصی در ایران ندارم راسیتش چون کسی پایه نیست پایه ها همه رفتن و نموندند بی پایه ها موندن که شامل خودم هم میشود.  بنابراین احتمالا خیلی ایران نمونم  و برگردم اینجا .

No comments:

Post a Comment